بربادرفته
امور کیوریتوریال
نمایش
بربادرفته
یادداشت کیوریتور
نمایش پیش رو روایتی شخصی و خودزندگینگارهای است در بیانی دیداری، که تصویری تغزلی از شدنها و نشدنها، و آرزوهای برآورده و بربادرفته را در مسیر سیال زندگی، با مخاطب به اشتراک میگذارد. آنچه میبینید بیان خلاقانهای است از تجربهی زیستهی نسلی که تغییر و دگرگونی را تاب آورد، ماندن در جغرافیای خود را برگزید، و عشق به بودن و ساختن راهی را به جان خرید که با محقق ساختن آرزوهای فردی و اجتماعیاش برابر بود و در این مورد خاص، تخیلش را با بیانی منحصربهفرد، که در همین مسیر قوام یافته بود، همچون همیشه در معرض دید قرار داد.
این نمایش روایتِ حیاتی است که در محافظت از امیدها و آرزوها در گذر از هیجانات و دگرگونیهای سیاسیـ اجتماعی دستخوش تلاطم بسیار شد و همچون باد، که همزمان با دمیدن هوای تازه، آنچه را که هست نیز در هم میتند، از درون و بیرون حسی دوگانه به وجود آورد که بهتعبیری نمادین، زاییدهی استقامت، فتح، و چیرگی است و ماحصل آن در عین زیبایی و شکوهی دستنیافتنی، مستبد و خشن.
«بربادرفته» شامل سه بخش میشود که در کنار هم تجربهای یگانه را شکل میدهند: «آویختهدرباد»، «شیء بهجامانده»، و گزیدهای از طراحیها و منابع الهام پویا آریانپور، که نمایانگر مسیر ذهنی او هستند. این مجموعه از نظر دیداری و مفهومی بر چیزی دلالت دارد که در فضا از بین رفته است؛ موج زیبا، اما ازدسترفتهی شیئی معلق، که مستقیم به ما و زندگیمان اشاره میکند (آویختهدرباد)، در کنار امری مادی با ماهیت نزاع (شیء بهجامانده) ارجاعی زیباشناختی به موقعیت ناکامل، دوگانه، و در عین حال، ناپایدار کسانی دارد که در این جغرافیا در برههی مشخصی از تاریخ زیسته و چکیدهی تمام وقفههای تاریخی را در هستیشان تجربه کردهاند.
خصلتهای تاریخی، جغرافیایی، و ماهوی فضایی چون کارخانهی قند کهریزک، که نمایش در آن برپاست و زمانی در فرآیند صحیحی از تکامل، تولیدی در آن جریان داشته، اما طی زمان بهگونهای یا از کار افتاده یا بهاجبار حیات آن از بین رفته است، نیز از منابع مهم الهام «بربادرفته» بوده که همجواری دو اثر «آویختهدرباد» و «شیء بهجامانده» را معنا بخشیده است. فضایی که همچون «آویختهدرباد»، در عین جلال و جبروتش، روزهایی پرفرازونشیب را از سر گذرانده، اما همچنان در روند سازندگی به حیات خود ادامه میداده است، در اثرکشمکش و زورآزماییِ دو گروه، دو قدرت، یا هر وجودی دوگانه در جامعهای متمدن، همچون «شیء بهجامانده»، موقعیتی دوسویه ایجاد کرده که ماحصل ناهنجارش بر اجتماعِ متأثر از آن، انکارناپذیر است. فضای کارخانه، مفهوم، و بیان مدنظر آریانپور یکدیگر را کامل میکنند.
«بربادرفته» نتیجهی تأثیر متقابل و همسویی ریشهی تاریخی فضای کارخانهی قند کهریزک و سرگذشتش با آن چیزی است که آریانپور در سر میپروراند. زندگی گذشتهی کارخانه و موقعیت حالش همان است که آریانپور در سر داشت و این همجواری تخیل او را پروراند تا اثرش را مطابق با فضای مکانی که تصمیم گرفته بود میزبان نمایشش باشد شکل دهد. ارتباطی حیاتی و زنده بین محیط و هنرمند شکل گرفته بود و مختصات معماریِ کارخانه خود آغاز تخیل بود. فضاهای پارهپاره و تخریبشده، که در عین ویرانگی و ازکارافتادگی، خواصی ویژه و بدیع داشت، و بر موقعیتی اجتماعی و تاریخی دلالت میکرد، بیشباهت به موقعیت زیست ما نبود، گویی چنین ازکارافتادگیای نتیجهی تکرار رویکرد و روشی بود که در زندگی و فرهنگ ما بسیار دیده میشود: ازکارافتادن و ازنوفکرکردن به چیزهایی که تکرار شدهاند. این فضا بیش از پیش بیزمانی را تقویت میکرد.
نخستین بخش این نمایش، «آویختهدرباد»، چیدمانی است یکپارچه و متشکل از بیست و هفت قطعه حجم آینهکاریشده. این اثر چیدمان در ادامهی مجموعهمجسمههای بزرگ آینهکاری آریانپور بوده که خود شکل توسعهیافته و سهبعدی از نقاشیهای او به شمار میآیند. بخش عمدهای از آینههایی که در این حجمهای آویخته به کار رفتهاندــ که به تفکیک در کارگاه هنرمند به روش دستی رنگ شده و برش خوردهاندــ با الهام از پرچمهای سیاهی که در بسیاری از مواقع سال در آسمان کشورمان در اهتزازند، به رنگهایی تیره درآمدهاند. خصلت دیداری زیباشناختی این پارچهی پیچیدهدربادــ که در عین تأثیر از معماری و نگارگری ایرانی، به زبان و روش شخصی آریانپور طراحی و اجرا شده استــ بههمراه ارجاعات مفهومی تاریخیاش بیانگر موقعیت زندگانی امروزی است، موقعیتی که در جریان زندگی، همزمان هشدارها و پیشنهادهایی میداده است. موقعیتی که در سفر ذهن به گذشته از سویی، ارزشها و فضاهایی را زنده میکند که زمانی مهم و فاخر بوده، اما کمکم یا بهیکباره از دست رفتهاند و از سویی دیگر، در تلاش ذهن برای بهتصویردرآوردن آینده، تخیلشان را نیز ناممکن میسازد. موج زیبایی و ازدسترفتهی شیئی معلق که به جایی منتسب نمیشود گویی به معلقبودن خود ما و زندگیمان نیز اشاره دارد. «آویختهدرباد» لحظهای است ساکن در گسست از گذشته و مکثی در ادامهی مسیر بهسوی آینده.
بخش دوم، «شیء بهجامانده»، از لحاظ مفهومی و شکلی ماهیت نزاع در خود دارد. نزاعی که گویی حاصل جامعهی متمدن است و برآیند آن برش و شکافی که در اثر زورآزمایی دو قطب مخالف ایجاد شده است. شکل این حجم فلزی بزرگ، که به ادوات جنگی و اشیاء صنعتی کهن میماند و سنگین بر زمین نشسته، همچون ارهای دوسَر قرینگیای در خود دارد که حاصل واکنشی اجتماعی است؛ موجودی که کشمکشی را در دو سر به وجود میآورد که در اثر آن، هم جسم و هم حیات آن از بین میرود.
بخش سوم شامل طراحیها و منابع الهام تصویری و نوشتاری پویا آریانپور است که کنار هم مسیر فکری او را طی زمان بهطور کلی، و در این پروژه بهطور خاص، نشان میدهد. آریانپور، که همیشه در فضای کارش بریدههایی از مجلات، یادداشتهایی شخصی، نوشتههایی از دیگران، و جزئیاتی از طرحها و نقشهای الهامبخشش را کنار هم نگاه میدارد تا مسیرهایی جداییناپذیر از ذهن و تخیلش را همواره در معرض دید داشته باشد، این بار نیز همچون گذشته منابع الهامبخش «بربادرفته» را به بنمایههای قدیمش افزوده و در محل نمایش، با مخاطبانش به اشتراک گذاشته است.
در نمایش «بربادرفته»، روند تولید آثار خود بخش مهمی است از آنچه در معرض دید قرار گرفته. علاوهبر مکانمحوربودن نمایش، روند ساخت از اهمیتی بسیار برخوردار است، بدان معنا که دیگر فرد نمیتواند خالق یکّهی اثر باشد و بستر تخیل هنرمند در نظامی معاصر شکل گرفته است. پویا آریانپور، که مسیر خلاقه برایش مسیری شهودی است و پیشبینیناپذیربودن آن برایش جذابیتی ویژه دارد، در مراحل ساخت اثر «آویختهدرباد» با مسائلی آنچنان فنی روبهرو بود که میتوانست مسیر تخیلش را مخدوش کند، مسیری که همیشه برای او اصل جریان و مایهی خلق بوده است. حفظ تخیل و احوال خلاقه حین مواجهه با مسائل روند تولید، آنهم در این مقیاس، تضادی بههمراه داشت که رفتهرفته خود تبدیل به ویژگی و بخشی از اثر شد، همچون آینه و فلز که با وجود جنسیتی متفاوت، هردو در این نمایش در جهت بیان یک مضمون به کار رفتند.
تهران
مریم مجد
اردیبهشت ۱۴۰۱